نمایشگاه عکس 1+12 را دوست داشتم. البته علاقهام به این نمایشگاه بیشتر هم شد که از برگزار کنندگان شنیدم عکسها را خود عکاسان انتخاب کردهاند. یعنی با سلیقهی خود عکاس پنج اثر ارائه شده بود. میشد بفهمی این سیزده عکاس کدام کارهایشان را بیشتر دوست دارند و این مسیر را تا به حال چگونه طی کردهاند برایم تازگی داشت. البته در این نمایشگاه چند عکاس موفق استان شرکت داشتند که نمایشگاه را دیدنیتر میکرد. حسام الدین انصاریان. حسن بردال. روحالله بلوچی. عبدلحسین رضوانی. سید علی هاشمی. امیر مینابیان. منصور وحدانی. انوشیروان ملاییپور و دوستان دیگر شرکت کننده عکاسی را جدی دنبال میکنند. من در این نمایشگاه کارهای حسن بردال را بیشتر دوست داشتم. عکسهایی که برای من حرف داشت. در هر پنج اثر بردال بر تنهایی تاکید شده بود در عین اینکه به عناصر حیات هم اشارهای داشتند. آثار بردال یک نشان عارفانه با خود داشتند. کودکی تنها در آب. پرندهای تنها در آسمان. لاستیک تنهایی در خاک. قایق شناور بی سوار. ماه لاغر در سیاهی بیکران... همه موجودات در این دنیای بزرگ و در هر شرایطی تنها هستند. خواه زنده جان خواه مرده جان. . همه راهها به یک جا ختم میشود. همه ما یکی هستیم. همه تلاشها برای یک هدف است. این آثار نشان میداد بردال از مرحله به مرحلهای دیگر رفته و حالا اینگونه جهان بینیاش را به شعور چشم مخاطب تحمیل میکند.
چهار اثر دیگر حسن بردال در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...امروز برنامه تلویزیونی را میدیم که زندگی کریست دِبرگ خوانندهی مشهور آرژانتینی را نشان میداد. میگفت وقتی شیشههای مشروبم را باز میکنم به قلبم فشار عجیبی میآید، چون با یکی از این بطریهای میتوان غذای یک سال قبیلهای در آفریقا را تامین کرد.
به این ترتیب زن جوان پی برد که دیگر آن یک اطاق را هم که در حال برایش خانهای شمرده میشد ندارد. چهرهاش چنان که گویی در اندیشهی عمیقی غرق شود، در هم رفت. بعد زمزمهای کرد: "میفهمم."
گویی این بدبختی تازه برای زن جوان به هیچ وجه غیر منتظره نبود، فقط او را در این عقیده راسختر کرد که از زندگی بجز حوادث فجیع نباید انتظار دیگری داشت...
گوشهای از کتاب لایم لایت نوشته چارلی چاپلین
و نخواهیم مگس از سر انگشت طبیعت بپرد
و نخواهیم پلنگ از در خلقت برود بیرون
و اگر خنج نبود، لطمه میخورد به قانون درخت
و اگر مرگ نبود، دست ما در پی چیزی میگشت
یک ایرانی حاضر شده خودش را در هلند زنده زنده آتش بزند تا به ایران بازنگردد.
ویدئو +
وقتی در عرض سه ماه برای دومین بار پایم شکست با خودم گفتم: این چه بدشانسی که گریبانگیرم شده است! همان پا و درست همان جای قبلی که شکسته بود. اما در مطب دکتر متوجه شدم که خیلی هم بدشانس نیستم. یکی بود که میگفت من از سال ۸۷ تا به حال پایم در گچ است. پلاتین در استخوانهایش کار گذاشته بودند و مچ پایش آنقدر باریک بود که فکر میکردی خود به خود میشکند. یکی دیگر بود که هر دو پایش شکسته بود. من خیلی خوش شانس بودم که دوبار از حادثه جان سالم به در بردم و فقط مچ پایم آسیب دید.
وقتی فیلم "درباره الی" را دیدم یک بازیگر ناآشنا با بازی روان و قابل قبولش مرا جذب خود کرد. این بازیگر که با فیلم بعدیاش یعنی "جدایی نادر از سیمین" برای خودش صاحب جایگاهی شد پیمان معادی بود. البته هنوز زود است که او را به عنوان یک بازیگر خوب بشناسیم اما از پس این دو نقشی که بازیش کرده به خوبی بر آمده و نشان داده که تواناییهای خاصی دارد. بازی زیر پوستی قوی و ظریفش و تداوم حس از شاخصههای بازی اوست. معادی متولد 1349 نیویورک است و پیشترها فیلمنامه مینوشت.