مصاحبه مجید جمشیدی با خبرگزاری فارس
بسیاری از هنرمندان برجسته تئاتر استان ما مدتهاست که در حال درجا زدن هستند. برخی جریانها در استان تابو شدهاند، برخی اشخاص در استان تابو شدهاند
22 خرداد ننگ دیگری بود بر جان رو به موت این دولت بی مانند در دروغ و جنایت . بر همه ماست که نه به تنهایی بل با گشودن دستان همدیگر و گرفتن پنجه های خسته ی مردم فقیر و دردمند این استان پرنعمت بر خوان پر غنائم دزدان نهیب ازادی سر دهیم که دیگر دوره خموشی ما و بیکرانگی ظلم انها سر امده و افتاب روشنی در راه است . افتابی که خوشبختی دختران بندری و گریز انها از فرامین بی نهایت تبعیض امیز این حکومت لایعقل را نوید میدهد. افتابی که بر پایان یافتن این تبعض کار و پول و ثروت و امنیت به نفع اقلیتی یقه بسته و از خدا و بنده اش بی خبر را نوید میدهد. افتابی که عاقبت بر جان مردم ما هم تابید : افتاب ازادی بخشی نه ازادی خواهی تنها . بدانید و اگاه باشید که این مردم حالا اگاه تر از دیروز به ضلم ظالمان در این عرصه ی حضور نه تنها پشت هم میهنانشان را خالی نمیکنند بلکه با باز گشایی مدارس و دانشگاه های این استان خواب خرگوشی مسئولان اشفته خواهد شد همانند خواب مشرکان پس از طوفان نوح . ما همه با همیم و ظالمان تنها مرگ بر انها مرگ بر انها.
دماغ
سهشنبه 17 شهریورماه سال 1388 ساعت 12:11 ب.ظ
این عضو حیاتی اگه مثل کلنگه مثل لوله تفنگه با خوشگلیت مییجنگه طبیعیه، قشنگه نگو که این یه درده دماغ عمل نکرده اگر که مثل فیله و یا از این قبیله روی نوکش زیگیله غصه نخور، اصیله هی نرو پشت پرده دماغ عمل نکرده یکی میگه درازه خیلی ولنگ و وازه یکی میگه ترازه غصه نخور که نازه ببین خدا چه کرده دماغ عمل نکرده دماغ نگو جواهر سوژهی شعر شاعر طویل فیالمظاهر پدیدهی معاصر آهای تخم دو زرده دماغ عمل نکرده با اون دماغ همیشه عکس تو پشت شیشه تو سینما چی مییشه شکستن کلیشه کاشکی بری رو پرده دماغ عمل نکرده کم باباتو کچل کن یا خودتو مچل کن کی بت میگه عمل کن قصیده رو غزل کن میشی له و لورده دماغ عمل نکرده چهقد دماغ دماغ شد قافیهمون چلاق شد هی، یکی- چل کلاغ شد تصنیف کوچه باغ شد بره که برنگرده دماغ عمل نکرده!
[ بدون نام ]
چهارشنبه 18 شهریورماه سال 1388 ساعت 09:40 ق.ظ
در چند ماه گذشته شما مدعی بودهاید مالکیت مادی و معنوی اثر پرواز 655 IR تحریف شده است. این تحریف چگونه صورت گرفته است؟
در اسفندماه سال گذشته لوح فشردهای به دستم رسید که مرا شگفتزده کرد. شیوه طراحی چندرسانهای آن بهگونهای بود که بیننده تصور میکرد اداره حفظ ارزشها و نشر دفاع مقدس و انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان، مولد اصلی آن هستند. در لایهای کمرنگتر نام نگارخانه من به غلط قید شده بود. در حالی که به عنوان طراح جشنواره و اثر اعلام میکنم این 2 نهاد هیچ نقشی در شکلگیری این اثر نداشتهاند. همراهان من که این اثر را شکل دادند همه به اتفاق طی نامهای این موضوع را گواهی کردند.
بله این یک واقعیت است که در ایران چیزی به عنوان کپیرایت هنری هنوز جا نیفتاده است. دلسرد نمیشوید از اینکه کارتان به نام دیگری ثبت شود؟
نسبت به جوانهایی که به من مراجعه میکنند و میخواهند در برنامههای من شرکت کنند سختگیر شدهام. در مقایسه با سالهای قبل که پیرو هر تماس تلفنی به گوشه و کنار ایران سفر میکردم، حالا با شرایط میپذیرم. براحتی هر کسی را به داخل باغم راه نمیدهم. با یکی از دوستان که در اداره ارشاد درددل میکردم به من گفت استادت مرحوم استاد حمیدی گفته بود: «من حرف مفت زیاد میزنم، اما مفتی حرف نمیزنم.» حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم حرف مفتی زیاد زدهام.
اینجایم بر تلی از خاکستر پا بر تیغ می کشم و با فریب هر صدای دور دستمال سرخ دلم را تکان می دهم
تلخ تلخم مثل یک خارک سبز سردم و میدونم ،هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم
مادر بزرگ گم کرده ام در هیاهوی شهر ، آن نظر بند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازوی من در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق خمره دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست دستم به دست دوست ماند پایم به پای راه رفت من چشم خورده ام من تکه تکه از دست رفته ام من چشم خورده ام
سلام
/عکاسی تک رنگ
بیدار شوید از این خواب نا بهنگام
22 خرداد ننگ دیگری بود بر جان رو به موت این دولت بی مانند در دروغ و جنایت .
بر همه ماست که نه به تنهایی بل با گشودن دستان همدیگر و گرفتن پنجه های خسته ی مردم فقیر و دردمند این استان پرنعمت بر خوان پر غنائم دزدان نهیب ازادی سر دهیم که دیگر دوره خموشی ما و بیکرانگی ظلم انها سر امده و افتاب روشنی در راه است .
افتابی که خوشبختی دختران بندری و گریز انها از فرامین بی نهایت تبعیض امیز این حکومت لایعقل را نوید میدهد. افتابی که بر پایان یافتن این تبعض کار و پول و ثروت و امنیت به نفع اقلیتی یقه بسته و از خدا و بنده اش بی خبر را نوید میدهد. افتابی که عاقبت بر جان مردم ما هم تابید : افتاب
ازادی بخشی نه ازادی خواهی تنها .
بدانید و اگاه باشید که این مردم حالا اگاه تر از دیروز به ضلم ظالمان در این عرصه ی حضور نه تنها پشت هم میهنانشان را خالی نمیکنند بلکه با باز گشایی مدارس و دانشگاه های این استان خواب خرگوشی مسئولان اشفته خواهد شد همانند خواب مشرکان پس از طوفان نوح .
ما همه با همیم
و ظالمان تنها
مرگ بر انها
مرگ بر انها.
http://ccu-cinema.blogsky.com/
شوخی های کاملا جدی با سینمای کاملا شوخی
ویژه های روز سینما
سلام.جالب بود.ممنون
این عضو حیاتی
اگه مثل کلنگه
مثل لوله تفنگه
با خوشگلیت مییجنگه
طبیعیه، قشنگه
نگو که این یه درده
دماغ عمل نکرده
اگر که مثل فیله
و یا از این قبیله
روی نوکش زیگیله
غصه نخور، اصیله
هی نرو پشت پرده
دماغ عمل نکرده
یکی میگه درازه
خیلی ولنگ و وازه
یکی میگه ترازه
غصه نخور که نازه
ببین خدا چه کرده
دماغ عمل نکرده
دماغ نگو جواهر
سوژهی شعر شاعر
طویل فیالمظاهر
پدیدهی معاصر
آهای تخم دو زرده
دماغ عمل نکرده
با اون دماغ همیشه
عکس تو پشت شیشه
تو سینما چی مییشه
شکستن کلیشه
کاشکی بری رو پرده
دماغ عمل نکرده
کم باباتو کچل کن
یا خودتو مچل کن
کی بت میگه عمل کن
قصیده رو غزل کن
میشی له و لورده
دماغ عمل نکرده
چهقد دماغ دماغ شد
قافیهمون چلاق شد
هی، یکی- چل کلاغ شد
تصنیف کوچه باغ شد
بره که برنگرده
دماغ عمل نکرده!
http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100916859425
در چند ماه گذشته شما مدعی بودهاید مالکیت مادی و معنوی اثر پرواز 655 IR تحریف شده است. این تحریف چگونه صورت گرفته است؟
در اسفندماه سال گذشته لوح فشردهای به دستم رسید که مرا شگفتزده کرد. شیوه طراحی چندرسانهای آن بهگونهای بود که بیننده تصور میکرد اداره حفظ ارزشها و نشر دفاع مقدس و انجمن هنرهای تجسمی هرمزگان، مولد اصلی آن هستند. در لایهای کمرنگتر نام نگارخانه من به غلط قید شده بود. در حالی که به عنوان طراح جشنواره و اثر اعلام میکنم این 2 نهاد هیچ نقشی در شکلگیری این اثر نداشتهاند. همراهان من که این اثر را شکل دادند همه به اتفاق طی نامهای این موضوع را گواهی کردند.
بله این یک واقعیت است که در ایران چیزی به عنوان کپیرایت هنری هنوز جا نیفتاده است. دلسرد نمیشوید از اینکه کارتان به نام دیگری ثبت شود؟
نسبت به جوانهایی که به من مراجعه میکنند و میخواهند در برنامههای من شرکت کنند سختگیر شدهام. در مقایسه با سالهای قبل که پیرو هر تماس تلفنی به گوشه و کنار ایران سفر میکردم، حالا با شرایط میپذیرم. براحتی هر کسی را به داخل باغم راه نمیدهم. با یکی از دوستان که در اداره ارشاد درددل میکردم به من گفت استادت مرحوم استاد حمیدی گفته بود: «من حرف مفت زیاد میزنم، اما مفتی حرف نمیزنم.» حالا که به گذشته نگاه میکنم میبینم حرف مفتی زیاد زدهام.
سلام من وبتونو خوندم جالبه از وبلاگ منم دیدن کنین ممنون اسمش حاشیه نا امن http://iranfarsiran.blogfa.com/
سلام...جالب بود.به ما سربزن
ای سهراب دگه ...... ادا
سلام
موفق باشید
سلام
سلام چرا حالا تنها بیا دور سر هم . . .
زنهار ،خواب غفلت و بیچارگی بس است
هنگام کوشش است اگر چشم وا کنی
تا کی به انتظار قیامت توان نشست
برخیز تا هزار قیامت بپا کنی
اینجایم
بر تلی از خاکستر
پا بر تیغ می کشم
و با فریب هر صدای دور
دستمال سرخ دلم را تکان می دهم
تلخ تلخم مثل یک خارک سبز
سردم و میدونم ،هیچ زمانی دیگه خرما نمی شم
مادر بزرگ
گم کرده ام در هیاهوی شهر ،
آن نظر بند سبز را که در کودکی بسته بودی به بازوی من
در اولین حمله ناگهانی تاتار عشق
خمره دلم بر ایوان سنگ و سنگ شکست
دستم به دست دوست ماند
پایم به پای راه رفت
من چشم خورده ام
من تکه تکه از دست رفته ام
من چشم خورده ام
زنده یاد حسین پناهی